آیا پیامبر سایه داشتند ؟
مسئله سایه داشتن یا نداشتن پیامبر (ص) و امامان (ع) از جمله مسائلی است که در زمره مباحث عقلی نیست تا بتوان به وسیله عقل در این باره حکم صادر کرد و گفت پیامبر سایه داشت یا نداشت. در این موضوع تنها تکیه گاه و تنها چیزی که می توان به آن اعتماد کرد، نقل است. از این رو لاجرم باید به منابع اسلامی یعنی قرآن و روایات رجوع نمود. در قرآن کریم هیچ مطلبی در این باره حتی به صورت اشاره هم نیامده است. اما روایاتی که در موضوع فوق آمده بعضی از آنها در منابع اهل سنت نقل شده است:
از ذکوان نقل است که: برای رسول الله (ص) سایه ای مشاهده نشده است، نه در روز آفتابی و نه در شب مهتابی.
همین معنا را حکیم ترمذی نقل کرده و گفته: رسول خدا (ص) سایه نداشت تا این که پای کسی روی سایه مبارکش نیفتد و باعث توهین به ساحت قدسی آن حضرت نشود.
ابن سبع در کتاب خصائص گفته است: سایه رسول خدا بر زمین نمایان نمی شد، وجود مبارک رسول خدا نور بود و هنگامی که در زیر نور خورشید یا ماه راه می رفت، سایه اش ظاهر نمی شد. برخی از علما می گویند شاهد این قول دعای خود پیامبر (ص) است که می فرماید: "واجعلنی نورا".[1] ،[2]
اما آنچه در منابع شیعه به آن اشاره شده، این است که این مسئله از صفات امام است. طالقانی از احمد همدانی از علی بن الحسن بن فضال از ابی الحسن علی بن موسی الرضا (ع)[3] نقل کرده است: "امام دارای ویژگی هایی است؛ نظیر این که امام داناترین، با تقواترین، حلیم ترین، شجاع ترین مردم است و... و برایش سایه نیست".[4]
با توجه به مطالب بیان شده روشن شد که روایات وارده در این زمینه از طریق شیعه و سنی، اولاً: از جهت سند ضعیف اند و قابل اعتماد نیستند. ثانیاً: تنها یک روایت از اهل سنت و یک روایت از امام رضا (ع) در منابع شیعه در این باره وجود دارد. بنابراین، آیا معقول به نظر می رسد که مسئله به این مهمی و صفت این چنینی در رسول خدا (ص) و ائمه (ع) وجود داشته باشد و مردم از کوچک و بزرگ شاهد آن باشند، ولی روات آن را نقل نکرده باشند! راویانی که تمام خصایص و صفات پیامبر و ائمه را زیر نظر داشته و آنها را در نهایت دقت و به طور کامل برای ما نقل کرده اند! آیا عاقلانه است تمام اصحاب رسول خدا (ص) از این مسئله غفلت کرده باشند؟ یا تعمدی در مخفی نمودن آن داشته باشند؟!
ممکن است کسی بگوید چنان که خود ذکر کرده اید، این موضوع در منابع اهل سنت آمده است. در پاسخ باید گفت: این مقدار از روایت در صفت و ویژگی به این مهمی و عجیب قطعآً کافی نیست و ممکن نیست فقط در یک روایت نقل شود، حتی اگر سند روایت هم صحیح باشد. از این که بگذریم و بپذیریم این مسئله در باره پیامبر (ص) در روایت آمده و یک روایت هم در این زمینه کافی است، اما چرا اصحاب و یاران امام علی، یا امام حسن و … تا زمان امام کاظم (ع) آن را نقل نکرده اند؟ و این مسئله تا زمان امام رضا (ع) مسکوت گذاشته شد؛ یعنی بعد از دو قرن از زمان رسول الله (ص) در زمان امام هشتم نقل شد و دوباره از زمان امامت امام جواد (ع) تا پایان غیبت صغرا (بیش از یک قرن) مسکوت ماند. پس آیا منطقی به نظر می رسد قضیه ای به این مهمی در طول این زمان ها نقل نشود، مگر به مقدار بسیار اندک و محدود؟ منظور و مقصود از مخفی نمودن این صفت رسول الله (ص) چه بوده است؟
علاوه این که این روایات در منابع اصلی و معتبر اهل سنت؛ مثل صحاح سته و … ذکر نشده اند. همچنین در منابع اصلی شیعه هم نیامده اند، مگر کتاب من لا یحضره الفقیه!
در این جا مسئله مهمی است که شایان توجه است و آن این که موضوع مورد سؤال را چه از زاویه تاریخی و چه از زاویه عقیدتی و کلامی نگاه کنیم، در هر دو حالت با وجود یک روایت نه می شود آن را اثبات و نه می شود آن را نفی کرد. اما این که آیا نداشتن سایه از معجزات آن حضرت بوده؟ این هم احتیاج به دلیل دارد و همان گونه که بیان شد، دلیلی در رابطه با اصل موضوع وجود ندارد، تا چه رسد به معجزه بودن آن، به ویژه در بحث معجزات پیامبر (ص) ذکری از این مسئله نشده است، با توجه به عجیب بودن این موضوع و همین عدم ذکر نشان از ثابت نبودن این مسئله نزد علما دارد.
به هر حال روایتی که این موضوع را نقل کرده نه متواتر است و نه حتی مستفیض، بلکه خبر واحد است و خبر واحد در این قضیه قابل اعتماد نیست.
بنابراین، اصل مسئله یعنی سایه نداشتن پیامبر (ص) ثابت نشده است.(برگرفته از سایت اسلام کوئست)
---------------------------------------------------------------
[1] صحیح بخاری، ج 11، ص 116، ح 6316؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 525- 526، ح 187، 763.
[2] سبیل الهدی و الرشاد، ج 2، ص 90.
[3] این روایت به سند دیگری هم نقل شده است. طالقانی می گوید: احمد بن زیاد بن جعفر همدانی برایم نقل کرده و گفته است، علی بن ابراهیم بن هاشم از پدرش و او از علی بن معبد از حسین بن خالد، نقل کرده و گفته امام رضا (ع) چنین فرموده است: ... (کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 371).
[4] بحارالانوار، ج 25، ص 116، ح 1؛ ج 52، ص 321؛ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 419.